(این مقاله، ترجمهایی آزاد از مقاله آقای Mo Edjlali است که در مایندفول منتشر شده است. نویسنده یک کارآفرین فناوری، نوآور ذهنآگاهی و بنیانگذار و مدیرعامل Mindful است)
مقدمه
معلمان و برنامههای ذهنآگاهی اغلب به ۹ نگرش ذهنآگاهی که جان کابات-زین آنها را معرفی کرد اشاره میکنند: ویژگیهایی مانند:
عدم قضاوت، صبر، ذهن تازه، اعتماد، عدم تلاش، پذیرش، رها کردن، قدردانی و بخشنده بودن.
این نگرشها بسیار مفید هستند، اما هرگز قصد آنها این نبوده که به عنوان فرامین مطلق باشند. آنها یادآوریهایی بودند برای شناخت خطاهای ذهنی و نقاط مرجع کمکی برای حمایت از آگاهی ذهنی و زندگی مهربانانه.
برای آشنایی بیشتر با ذهنآگاهی به این مطالب مراجعه فرمایید!
مشکلی در شناخت و معرفی نگرشهای ذهنآگاهی
با ورد ذهنآگاهی به عرصه بازاریابی برای محیط کار، برنامههای موبایلی و برنامههای مثبتاندیشی و…، چیزی در ترجمه از دست رفته است.
به جای راهنمایی انعطافپذیر، این نه نگرش برای بسیاری، به ایدهآلهای سختگیرانه تبدیل شدهاند. آنچه که به عنوان دعوتی برای زندگی ذهنآگاهانه شروع میشود، میتواند در نهایت تمرین را تحریف کرده و منجر به سردرگمی، بیتفاوتی و حتی آسیب شود.
تاکید اکید: سوءتفاهم یا افراط در بهکارگیری این نه نگرش ذهنآگاهی میتواند مشکلات واقعی ایجاد کند.
تجربه شخصی و درک جدید
وقتی برای اولین بار با این نه نگرش مواجه شدم، آنها در روی کاغذ کاملاً منطقی و جذاب به نظر میرسیدند. اما زندگی واقعی و رهبری با آنها من را در موقعیتهای گرهداری قرار داد. آیا باید همیشه صبور باشم، حتی زمانی که عجله امری ضروری است؟ آیا هرگز نباید قضاوت کنم، حتی وقتی که قضاوتهای درست و ضروری وجود دارد؟ آنچه قرار بود به من کمک کند تا زندگیام را بهتر مدیریت کنم، به تدریج شروع به ایجاد مشکل کرد.
این تجربههای عملی مرا به سوی شکلگیری یک چارچوب جدید برای آموزش ذهنآگاهی سوق داد — چارچوبی که هم عملی باشد و هم ظریف، هم کاربردی و هم عاری از تعصب. یکی از تغییرات کلیدی در این رویکرد، یادگیری نحوه درک هر نگرش ذهنآگاهی بهصورت دیالکتیک است. نه فقط درک قصد و هدف آن، بلکه تشخیص محدودیتها و یافتن تعادل طبیعی و سالم آن در زندگی واقعی.
جایی که نگرشها میتوانند اشتباه شوند
عدم قضاوت
– قصد: هدف، مشاهده افکار و تجربیات بدون برچسب زدن به آنها به عنوان افکار و مشاهدات خوب یا بد بوده است.
– سوءاستفاده: رد کردن تفکر انتقادی؛ پذیرش رفتارهای مضر بدون محافظت سالم از خود
– مثال: معذور دانستن و پذیرفتن بیاحترامی مکرر در یک رابطه تحت عنوان “عدم قضاوت”
صبر
– قصد: تشخیص اینکه چیزها در زمان خودشان آشکار میشوند
– سوءاستفاده: اشتباه گرفتن صبر با انتظار بیپایان
– مثال: ماندن در یک شغل یا رابطه سمی بسیار طولانیتر از آنچه سالم است، با این باور که “صبر” مشکلات را حل خواهد کرد
ذهن باز و تازه
– قصد: ملاقات با هر لحظه و هر رخداد با باز بودن و کنجکاوی
– سوءاستفاده: نادیده گرفتن تجربههای ذخیره شده در ذهن و اهمیت ندادن به تجربیات پیشین زندگی
– مثال: دور انداختن مهارتهای ارزشمند به نام “دیدگاه تازه” و سختتر کردن کارها
اعتماد
– قصد: اعتماد به شهود و احساسات خود
– سوءاستفاده: اعتماد کور به احساسات فوری بدون تمایز
– مثال: تصمیمگیریهای زندگیای ناگهانی چون “احساس درستی داشتم” که منجر به پشیمانی شود
عدم تلاش
– قصد: رها کردن تمرکز بر نتایج و پیگیری اهداف با صلح درونی
– سوءاستفاده: رها کردن و ترک کامل هرگونه جهتگیری یا آرزوی پیشرفت
– مثال: غفلت از برنامهریزی تحصیلی یا شغلی، اشتباه گرفتن بیتفاوتی با صلح!
پذیرش
– قصد: تصدیق واقعیت به همان شکلی که هست
– سوءاستفاده: استعفا یا بیتفاوتی
– مثال: نادیده گرفتن یک مشکل جدی سلامتی چون “باید آن را بپذیرم”
رها کردن
– قصد: رها کردن وابستگی
– سوءاستفاده: اجتناب از کار عاطفی ضروری
– مثال: سرکوب خشم به جای پردازش آن
قدردانی
– قصد: پرورش قدردانی
– سوءاستفاده: بیاعتبار کردن ناراحتی واقعی
– مثال: تمرکز بیش از حد بر “شادیهای کوچک” در حالی که نارضایتی عمده زندگی نادیده گرفته میشود.
بخشنده بودن
– قصد: بخشش به عنوان مکانیسم مهربانی
– سوءاستفاده: بخشش بدون مرز، منجر به خستگی ذهنی
– مثال: همیشه در اولویت قرار دادن دیگران تا زمانی که سلامت شخصی و ثبات آسیب ببیند!
رهایی از آشفتگی ذهنی با GTD: سیستمی برای آرامش، تمرکز و اثربخشی واقعی
چاکرا به زبان ساده: راهنمای مقدماتی برای هفت مرکز انرژی بدن
۸ راهکار عملی برای رهایی از مهرطلبی و رسیدن به مهربانی بالغانه
من و فرامن: کشف هویت واقعی با پرسشی وارونه
نقشه احساسات؛ تهیه نقشهای از ساکنان پنهانِ وجود
خوددوستی، عشق به خود؛ آغوشی باز برای تمام بخشهای وجودت
رویکرد جدید: تفکر دیالکتیک و تعادل مخالفها
در برنامههای جدید درمانی و آموزشی، ما از رویکرد دیالکتیک استفاده میکنیم – نگه داشتن دو ایده به ظاهر مخالف در یک زمان برای یافتن مسیری متعادلتر و عملیتر.
این موضوع به وضوح در فلسفه تائوئیسم از طریق مفهوم یین و یانگ دیده میشود. یین و یانگ نمایندگی سکون و فعالیت، دریافت و ابتکار هستند – مخالفهایی که یکدیگر را لغو نمیکنند بلکه از هم پشتیبانی میکنند و به یکدیگر وابستهاند.
هر نگرش به همتای خود نیاز دارد تا متعادل بماند. ذهنآگاهی هم به همین صورت عمل میکند.
متعادل کردن ذهنآگاهی در عمل چگونه است؟
– عدم قضاوت (+) داشتن تفکر انتقادی
– صبر (+) تغییر فعال
– ذهن تازه و باز (+) بهرهبرداری از تجربه گذشته
– اعتماد (+) تمایز و تشخیص
– عدم تلاش (+) جهتگیری به سوی اهداف
– پذیرش (+) دفاع برای تغییر
– رها کردن (+) درگیری عاطفی
– قدردانی (+) تصدیق چالشها
– بخشنده بودن (+) مرزگذاری
وقتی این نگرشها را به صورت دیالکتیک و با رعایت هر دو جنبه نگه میداریم، ذهنآگاهی چیزی میشود که واقعاً میتوانیم با آن زندگی کنیم. نه فقط چیزی که در اتاق مدیتیشن اجرا میکنیم.
وقتی خود آموزش مشکل ایجاد میکند!
وقتی برای اولین بار این مشاهدات را به اشتراک گذاشتم، با مقاومت مواجه شدم. یک پاسخ مرا تحت تأثیر قرار داد: پیشنهاد اینکه این مشکلات ناشی از این هستند که مردم به سادگی مفاهیم را به درستی درک نمیکنند. اگر مردم واقعاً معنای این نگرشها را درک میکردند، سوءاستفادهها رخ نمیداد.
وقتی یک آموزش بهطور مکرر دچار سوءتفاهم میشود و تمرینکنندگان با پیشینههای متفاوت همگی در همان تلههای قابل پیشبینی گرفتار میشوند، شاید زمان آن فرا رسیده باشد که به جای سرزنش یادگیرندگان، روش تدریس را زیر نظر بگیریم.
این الگوی تکراری مرا نگران کرد. آنچه مشاهده میکنیم، نتیجه تصادف نیست. وقتی مفهوم “عدم قضاوت” مدام به عنوان کنار گذاشتن تفکر انتقادی تفسیر میشود، یا “پذیرش” به راحتی به بیتفاوتی و استعفا تبدیل میگردد، و “رها کردن” بهطور پیشبینیشدنی به اجتناب عاطفی منجر میشود، آن وقت دیگر صحبت از اشتباه فردی نیست — این یک چالش سیستمی در آموزش است.
ما این چهار نگرش ذهنآگاهی را اغلب بهصورت ایزوله و بدون توجه به زمینه بودایی اصلیشان ارائه کردهایم؛ زمینهای که در آن این مفاهیم، تعادل طبیعی و راهنمایی لازم را فراهم میکنند. وقتی این مفاهیم قدرتمند را از چارچوبهای معادل خود جدا کنیم، زمینه را برای سوءتفاهم و سقوط در افراطهای نامفید فراهم میکنیم — افراطی که تمرینکنندگان بهطور قابل پیشبینی در آن گرفتار میشوند.
زنده کردن نحوه تفکر و تدریس نه نگرش
وقتی آماده گرفتن مسئولیت هستیم. چیزی در نحوه تدریس این نگرشها شکسته شده و ما فرصتی برای تعمیر آن داریم.
به همین دلیل کتاب Open MBSR: Reimagining the Future of Mindfulness را نوشتم. این فقط درباره تعمیر نحوه تدریس نه نگرش نیست؛ درباره بازطراحی کل سیستم برای باز بودن، عملی بودن و ساخته شده برای دنیای امروز است.
این یک تغییر جزئی در برنامههای موجود نیست. یک تحول بنیادین است. نه نگرش میتوانند وقتی سوءاستفاده شوند آسیب برسانند، اما با اضافه کردن تفکر دیالکتیک به چیزی واقعاً دگرگونکننده، اصیل و عملی تبدیل میشوند.
نظرات خود را با ما در میان گذاشته و ما را در راهی که میپیماییم همراهی کنید!